This page simply reformats the Flickr public Atom feed for purposes of finding inspiration through random exploration. These images are not being copied or stored in any way by this website, nor are any links to them or any metadata about them. All images are © their owners unless otherwise specified.
This site is a busybee project and is supported by the generosity of viewers like you.
via WordPress ift.tt/2xUc0O5
اندروید، ویندوزفون یا سیستم عامل iOS؟ همون طور که میدونید در حال حاظر سه سیستم عامل مطرح برای اسمارت فون و تبلتها وجود داره که هر […]
The post برای کدام سیستم عامل برنامه نویسی کنم؟ appeared first on پول توشه.
via WordPress ift.tt/2nqZlaC
دکتر فرید براتی سده :
در ازدواج، خشم مخربترین هیجان نیست، چون هم زوجهای سعادتمند و شاد و هم زوجهای پراختلاف با هم جنگ و دعوا دارند؛ بلکه انتقاد، خواروتحقیرکردن، برخورد دفاعی و مانعتراشی برای یکدیگر به مراتب مخربترند.
یکی از حیطههای روانشناسی مثبتگرا، ارتباطات انسانی است. آدمی موجودی اجتماعی است و ارتباطات، امکان برآوردهساختن این خصوصیت را به انسان میدهد. ارتباطات دارای وجوه مختلفی است و از دریچه روانشناسی مثبتگرا شامل ارتباطات با خانواده، خویشان و بستگان، دوستان، همسالان، همکاران و… میشود. در این بین ارتباطات مثبت بین زنوشوهر که قلب اصلی کانون خانوادهاند، جایگاه ویژهای را به خود اختصاص میدهد. در این نوشته از نگاه روانشناسی مثبتگرا به روابط خانوادگی موفق و بهخصوص جنبههای کاربردی آن اختصاص میپردازیم.
چه عواملی یک ازدواج را موفق و سعادتمند میسازد؟ این سوالی است که بیش از بیستسال پیش سبب شد تا جان گاتمن در دانشگاه واشنگتن مطالعات و بررسیهای بعدی خود را به آن اختصاص دهد. او در آزمایشگاه پژوهشهای خانوادگی که به اختصار آن را آزمایشگاه عشق مینامد، با دعوت از زوجها برای حضور در این آزمایشگاه، گفتوگوها و تعاملات زنوشوهرها را مورد بررسی قرار میدهد. این آزمایشگاهی است که در آن ویدئو و دوربینهای مختلفی تعبیه شده که لحظهبهلحظه، گفتوگوهای زنوشوهرها را از زوایای مختلف ضبط میکند.
گاتمن براساس نتایج حاصل از این آزمایشها، چندین کتاب درباره ازدواجهای موفق و ماندگاری و پایداری آنها نوشته که گاهی هم نتایج آن غیرمنتظره بودهاند.
یکی از نتایج غیرمنتظره بررسیها این است که در ازدواج، خشم مخربترین هیجان نیست، چون هم زوجهای سعادتمند و شاد و هم زوجهای پراختلاف با هم جنگ و دعوا دارند؛ بلکه انتقاد، خواروتحقیرکردن، برخورد دفاعی و مانعتراشی برای یکدیگر به مراتب مخربترند.
پژوهشهای گاتمن همچنین با این دیدگاه که زنوشوهرها از دو دنیای متفاوت عاطفی یعنی از مریخ و ونوساند در تقابل است. این نظر که با ترجمه چند کتاب به فارسی در بین بعضی از خوانندگان ایرانی هم تا حدی رواج یافته، معتقد است که مشکلات زن و شوهرها ناشی از تفاوتهای آنان است؛ اما مطابق با مطالعات گاتمن، هرچند که تفاوتهای جنسیتی بین زنوشوهرها میتواند در بروز مشکلات آنها نقش داشته باشد، این تفاوتها نمیتواند علت مشکلات باشد. درصد زیاد و همسانی از زنان و مردانی که گاتمن با آنها مصاحبه کرده، گفتهاند که کیفیت دوستی زنوشوهر مهمترین عامل در رضایت از زندگی مشترک است.
به هر صورت آنچه از یافتههای تحقیقات گاتمن برای زوجهای ایرانی سودمند است و روانشناسان و مسئولان مربوطه که با خانوادهها ارتباط دارند، باید درباره آن به جد برنامهریزی کنند، امکان پیشبینی سرانجام ازدواجهاست. گاتمن میگوید براساس آنچه از آزمایشگاه عشق حاصل شده، میتوان عاقبت ازدواجها را تا ۹۰درصد صحت پیشبینی کرد. براین اساس دو برهه زمانی بسیار حساس در زندگی وجود دارد؛ یکی هفتسال اول و زمان پرمخاطره دیگر بین ۱۶تا۲۰سال پس از ازدواج.
پس اگر میتوان با این حد از دقت آینده ازدواجها را پیشبینی کرد، آیا این میتواند ما را به یک علم یعنی علم ازدواج رهنمون سازد و آیا این برای خانوادههای ایرانی و برای مسئولانی که آمار در حال افزایش طلاق آنان را نگران ساخته، پیامهای جالبی ندارد؟
برگرفته از سپیده دانایی
via WordPress ift.tt/2mBWprW
دکتر آناهیتا خدابخشی کولایی
درباره این موضوع که «رابطه خانواده با فرزندان طلاقگرفته چگونه باید باشد»، میتوان مطلب را به دو دسته رفتار با فرزندان دختر و تأثیرات آن و رفتار با فرزندان پسر و تأثیرات آن، تقسیمبندی کرد.
در زمینه رفتار با فرزندان پسر، پس از طلاق، تمایل شدید والدین به ازدواج مجدد است و حتی پس از مدت زمان کوتاهی از جدایی، این درخواست از سوی والدین مطرح میشود؛ درحالیکه براساس تجربه و مطالب گفتهشده در متون علمی، افراد پس از جدایی باید حداقل تا دوسال دست به ازدواج مجدد نزنند، چرا که پس از جدایی از همسرشان، دچار خلأ عاطفی شده و سعی میکنند برای خودشان جایگزین پیدا کنند. به همین دلیل سریع عاشق شده و دچار معضلی تازه میشوند. این مشکل باعث میشود که انتخاب آنها براساس عقل و منطق نباشد و کاملاً احساسی با قضیه برخورد شود و شکست دوم رقم بخورد و ضربهٔ به مراتب بدتری از شکست اول و ازدواج اول بر فرد وارد شود.
این گونه ازدواجهای هیجانی، نتیجه فشارهای زیاد خانواده بر فرد و دخالتهای زیاد و نادرست آنها بر زندگی شخصی و انتخابهایش است. آنها به فرد این موضوع را میقبولانند که دلیل شکست در زندگی گذشته تو نبودِ نظارت ما بر آن بوده است و در ازدواج دوم ما باید نظارت داشته باشیم تا بتوانی انتخاب درستی داشته باشی؛ این یعنی محدودکردن استقلال فرد برای ازدواج دوم.
در فرزندان دختر، موضوع فشارآوردن برای ازدواج دوم کمتر است؛ اما به جای آن، کنترل و فشار بر رفتوآمد بیشتر میشود و فرد برای هر گونه ملاقاتی با افراد دیگر تحت فشار قرار خواهد داشت. به او دیگر اجازه هر گونه رفتار و رفتوآمدی داده نمیشود. بعد از مدتی خانواده دختر به خود این اجازه را میدهد تا در تمام مسائل شخصی فرد دخالت کند و حتی دیده میشود بعد از این مدت، خواهر و برادرهای فرد نیز در امور شخصی وی دخالت میکنند و استقلال را به معنای واقعی از وی میگیرند.
متأسفانه در جامعه ایرانی، تا زمانی که این کار امری ناپسند باشد و تابوی طلاق نشکند در وضعیتی که خانوادهها حاضر به پذیرش آن نیستند و حتی آن را پنهان و مخفی میکنند، وضعیت دختران و پسران پس از طلاق بسیار اسفبار خواهد بود. وقتی این تابو بشکند و خانوادهٔ فرد این کار را امری معمولی قلمداد کند، این احساس فشار برای ازدواج مجدد در وی از بین میرود.
افراط و تفریط
رویه خانوادهها در ایران پس از طلاق به صورت افراط و تفریط است. در یک حالت فرد به شدت تحت کنترل و نظارت است، حتی در مسائلی مانند دوستیابی و ارتباط برقرارکردن با افراد. حالت دیگر رهاکردن وی برای انجام هر کاری و احیانا اسیرشدن در یک عشق هیجانی است. در واقع در برخی خانوادههای ایرانی هیچ گونه تعادلی در برخورد با فرزندان طلاقگرفته و جداشده وجود ندارد.
گاهی دیده میشود که خانواده دختر و پسر در ازدواج مجدد، تنها هدف خود را برپایه انتقامگیری از همسر گذشته فرد استوار میکنند و به دنبال دختری بهتر یا پسری مناسبتر میگردند. ازدواجهایی که بر پایه حس انتقامجویی صورت میگیرد، در نمونههایی با شکست بدتری مواجه میشود.
نکته قابل توجه، فرزندانِ این گونه مردان و زنان جداشده هستند که پس از جدایی و طلاق دچار آزارواذیتها و نکوهشها و سرزنشهایی از سوی خانواده مادری یا پدری خود میشوند.
این موضوع در خانواده دختر و برخورد با فرزندان او نمود بیشتری پیدا میکند. اگر در این میان، خانواده دختر از شوهر دخترشان رضایت نداشته باشند، این خصومت را در حق بچه آن مرد نیز ابراز داشته و آن کودک و فرزند مرتب هدف شماتت و سرزنشهای خانواده مادری خود قرار میگیرد.
برای ایجاد فضای درستی بعد از طلاق، باید به وضعیت عاطفی دخترها و پسرها کمک کرد و باور درستی از طلاق در ذهن داشت. گاهی افراط در نکوهش طلاق و سرزنش فرد طلاقگرفته باعث ازدستدادن دوستها و اطرافیان فرد طلاقگرفته میشود. این گونه افراد به دلیل باور نادرست مردم ایران درباره طلاق، کمکم دچار تنهایی میشوند. نظر کثیری مردم ایران درباره افراد طلاقگرفته، بسیار منفی است.
فرهنگ اشتباه و ضربالمثلهای نادرست درباره مردان و زنان طلاقگرفته باعث شده که سرزنش این گونه افراد بیشتر باشد؛ در حالی که اگر این راهحل راه نادرستی بود، در دین بیان نمیشد. طلاق هرچند راهحل آخر است، مطرح شده؛ پس نباید آن را افراطگونه نکوهش کرد. فرهنگ اشتباه ما درباره طلاق باعث ایجاد رفتارها و نگاههای منفی شده است و این حد تعادل را در روابط به هم میزند.
ایجاد یک ارتباط متعادل میان فرزند و خانوادهاش و رفتار مناسب با او پس از جدایی موجب ایجاد اعتماد و اطمینان میشود و به او در انتخاب بعدی کمک بیشتری میکند. چنین ارتباطی کنترل والدین را نیز راحتتر خواهد کرد. در واقع بستر تعامل و همفکری با خانواده، برای انتخاب فردی مناسب در آینده، ایجاد خواهد شد. در چنین شرایطی ازدواجها کمخطرترند و مسلما از وضعیت مناسبتری برخوردار خواهد بود.
اما باید این را فراموش نکنیم که باید به فرزندان این فرصت را بدهیم تا خودشان را پیدا کنند و بر عواطف خود مسلط شوند. حتی در طلاقهایی که با میل و رغبت دو طرف انجام میشود، طلاق تبعاتی به همراه میآورد. در مواقعی که یکی از دو طرف رضایت نداشته باشند، فشار روحی و روانی بیشتری ایجاد میشود و به مدت زمان بیشتری نیاز هست.
گاهی افراد در ازدواج دوم بسیار موفقتر از ازدواج اولشان خواهند بود؛ چرا که ممکن است ازدواج اول بر اثر فشار، راهنمایی یا معرفی اشتباه صورت گرفته باشد. از سوی دیگر، فرد در ازدواج دوم با همفکری و فرصت بیشتر، به انتخاب درست دست میزند و خوشبختی را میچشد؛ بنابراین همیشه طلاق امری مذموم و شایستهٔ نکوهش نیست.
متأسفانه در جامعه ایرانی، تا زمانی که این کار امری ناپسند باشد و تابوی طلاق نشکند در وضعیتی که خانوادهها حاضر به پذیرش آن نیستند و حتی آن را پنهان و مخفی میکنند، وضعیت دختران و پسران پس از طلاق بسیار اسفبار خواهد بود. وقتی این تابو بشکند و خانوادهٔ فرد این کار را امری معمولی قلمداد کند، این احساس فشار برای ازدواج مجدد در وی از بین میرود و احساس شرمندگی فرد به علت شکست در زندگی کمرنگ میشود. حتی اعتماد افراد دوباره جلب میشود و خانواده در وضعیت راحتتری به زندگی ادامه خواهد داد.
ایجاد این اعتماد و احترام بین فرزند طلاقگرفته و خانوادهٔ او، سبب میشود تا آسیبها به این گونه افراد کمتر شود و بتوانند زندگی را به روال عادیتر پشت سر بگذارند و به فکر آیندهای روشنتر باشند.
برگرقته از سپیده دانایی
via WordPress ift.tt/2m8S8QJ
یکی از اثرات افزایش سن ازدواج، ماندن جوانان برای مدتی طولاتیتر در خانه است. شاید «ماندن جوانان در خانه» در نظر اول امر مهمی به نظر نرسد، اما آنچه در عمل و در نتیجهی این وضعیت در برخی خانوادهها روی میدهد نه تنها امری مهم، که مسئلهای پیچیده، کلافهکننده و البته تنشزا هم برای والدین و هم برای فرزندان جوان است. گاهی نظرهای متفاوت والدین و فرزندان هر روز مسئله تازهای را پدید میآورد و گاهی اختلاف بر سر مسئولیتهای هر کس در خانه، رابطهی فرزندان و والدین را به چالش میکشد. شاید بد نباشد به موضوع ماندن جوانان در خانه کمی بیشتر دقیق شویم و نکاتی که در زمان ارتباط با این گروه سنی باید در نظر داشته باشیم را به اختصار مرور کنیم.
در جامعهی ما جدا زندگیکردن فرزندان از والدین به صورت معمول در نتیجهی ازدواج روی میدهد و تا پیش از آن فرزندان حتی در صورت شاغل بودن نیز در خانهی والدین میمانند. بعد از اتمام دبیرستان، گروهی وارد دانشگاه شده و همزمان با دوران دانشجویی پیش والدین خود هستند، گروهی اما وارد بازار کار میشوند. گروه سومی نیز وجود دارند که در واقع نه تحصیل به صورت تماموقت آنها را مشغول کرده و نه هنوز کاری دارند. هر چند در جزئیات برخورد با هر کدام از این شرایط تفاوتهایی وجود دارد، اما در هر صورت با توجه به اینکه دوران جوانی ویژگیهای خاص خود را دارد، لازم است با فرزندان جوان نیز با وجود تفاوتهای جزئی بین آنها، به شکل متفاوتی از فرزندان نوجوان و یا کودکان برخورد شود. در اینجا سه نکته که لازم است به صورت ویژه به آنها دقت کرد، مطرح میشود. اول دادن آزادی و حق انتخاب در امور شخصی به جوانان، دوم طلب مشارکت در امور خانه و پذیرش مسئولیت و سوم مشورت و نظرخواهی در امور مشترک.
۱- آزادی و حق انتخاببسیاری از والدین نسبت به دادن آزادی و حق انتخاب به فرزند خود اکراه دارند. آنها دلایل و توجیهات زیادی نیز برای این امر دارند؛ اینکه «فرزندشان هنوز به قدر کافی آگاه نیست که بتواند همیشه انتخابهای درست داشته باشد» و یا «جامعه خوب نیست و افراد را به سمت انتخابهای نادرست سوق میدهد» و… چنین توجیهاتی بیش از اینکه حق را به والدین بدهد، نشاندهندهی برداشت اشتباه آنها از داشتن آزادی و حق انتخاب، معنای انتخاب درست و البته سوءبرداشت در موضوع نظارت و دخالت است.
اول آنکه قرار نیست والدین به فرزندان خود حق انتخاب بدهند، اما به بعد از آن کاری نداشته باشند. فرزندان باید یاد بگیرند که همزمان با آزادی، پاسخگوی انتخابهای خود نیز باشند و اگر در این بین شکست میخورند و یا انتخاب نادرستی دارند، مسئولیت آن را پذیرفته و تبعات آن را قبول کنند. تبعاتی که میتواند حتی محرومیتهای کوتاه و موقت از آزادی جزء آن باشد. پس دادن آزادی به معنای رها کردن جوان نیست. امری که میتواند بین رها کردن و دادن حق انتخاب و آزادی درست تمایز ایجاد کند، بحث «نظارت» است.
نظارت بر آزادی و حق انتخاب میتواند هم امکان بروز اشتباه از سوی جوان را بگیرد و هم نگرانیهای والدین را در مورد جامعهی آسیبزا تا حد زیادی کاهش دهد. اما تا بحث نظارت از سوی والدین مطرح میشود، بحث دخالت در امور جوانان نیز به میان کشیده میشود. شاید بد نباشد بر تفاوت بین این دو تأمل کوتاهی داشته باشیم. یکی از مهمترین تفاوتهای این دو نیز در این نکته نهفته است که در هر موقعیت خواسته چه کسی در حال اجرا شدن است؛ فرزند و یا والدین. اگر فرزند شما حق دارد خودش انتخاب کند، اما در کنار آن از شما نظرخواهی کرده و متناسب با دیدگاه شما در نهایت اصلاحاتی در انتخاب خودش ایجاد میکند، این انتخاب اوست که ولو به صورت اصلاحشده اجرایی میشود؛ اما اگر انتخابهای او به دلیل مخالفت شما یکییکی کنار گذاشته و به اصطلاح «وتو» میشود، روش شما نه نظارت که دخالت است.
اگر وسوسهی دخالت دست از سر شما برنمیدارد، به خود یادآوری کنید که گاهی یک شکست در نتیجه انتخاب خود فرزندتان میتواند به مراتب بهتر از دهها موفقیت تحمیلشده از سوی شما، اثر سازنده داشته باشد و در واقع لازم است شما تعریف «انتخاب درست» در دورهی جوانی را با کمی انعطاف بیشتر در نظر بگیرید.
۲- مشارکت در امور خانهتا وقتی فرزندان کوچکترند و شاگرد مدرسهای محسوب میشوند، متأسفانه به صورت معمول میزان مسئولیتهایی که از آنها در خانه انتظار میرود بسیار کم است. اگر برخی توجیهات والدین مانند «کودکی زمان خوشی است» و یا اینکه «مسئولیتهای مربوط به مدرسه به قدر کافی سنگین هست» را هم برای این دوران بتوانیم بپذیریم، اما وقتی به دوران جوانی میرسیم دیگر بههیچ عنوان نمیتوانیم همان روش قبلی را تأیید کنیم. در واقع دادن مسئولیت به فرزندان جوان در خانه نه یک انتخاب که یک ضرورت است. این کار میتواند هم آنها را برای زندگی مستقل در آینده آماده کند و هم کمکی به والدین باشد.
وقتی صحبت از دادن مسئولیت میکنیم منظور چیست؟ به صورت سنتی کارهای خانه به دو بخش تقسیم میشود: مدیریت امور خانه و وظایف داخل خانه و از سوی دیگر تأمین مالی و وظایفی که باید خارج از خانه صورت گیرد. اگر فرزندتان دانشجوست و یا شاغل است، امکان اینکه بخشی از کارهای بیرون از خانه را به او بسپارید فراهم است و در مقابل، اگر در حال حاضر برنامهی خاصی ندارد میتوانید به او این حق انتخاب را دهید که از مجموعه کارهای خانه و یا بیرون از خانه بخشی را برعهده گیرد. مشارکت در نظافت خانه به صورت منظم، مسئولیت خرید روزمرهی منزل، سرویس و نظافت خودرو، پرداخت قبضها، مشارکت مالی در تأمین هزینهها و… تنها بخشی از پیشنهادهای این بخش است. نکتهی مهم اینکه این فعالیتها باید به انتخاب او باشد، به صورت مسئولیت کامل و بدون نیاز به جر و بحث و یادآوری مداوم صورت گیرد و البته همانطور که والدین منتی بابت انجام وظایف خود نمیگذارند اما مستحق قدردانی هستند، جوان خانه نیز مستحق قدردانی است اما حق منتگذاشتن را نخواهد داشت.
۳- مشورت در امور مشترکمدیریت خانهای با دو والد و چند کودک یا مدیریت خانهای با دو والد و چند جوان بهصورت کلی متفاوت است. پرسیدن دیدگاه بچهها در برنامهریزیهای خانه، کاری خوب و توصیه شده است اما وقتی این کودکان به دوران جوانی میرسند، پرسیدن دیدگاه آنها دیگر نه تنها امری مطلوب که بهاصطلاح «واجب» است. البته درست است که در نهایت دیدگاه والدین به دلیل جایگاه آنها در خانواده، اولویت بالاتری برای اجرا شدن دارد، اما یادمان باشد این به معنای نادیدهگرفتن خواستهها و دیدگاههای فرزندان نمیتواند باشد و لازم است خواستههای آنها نیز عملی شود. البته مهمتر از عملیشدن خواستههای فرزندان در اموری مانند سفر خانوادگی، مشورتخواستن از آنها برای بیان پیشنهاد خود، در نظر گرفتن پیشنهاد آنها بهعنوان گزینهای جدی، بحث و گفتوگو در مورد آنها و طرح نقاط ضعف و قوّت آن در طی فرایند تصمیمگیری است که اهمیت داشته و میتواند برای فرزندان آموزنده باشد.
در آخر یادتان باشد که در زمان تعامل با فرزندمان یکشبه نمیتوانیم تغییر ایجاد کنیم، اما همیشه برداشتن چند قدم ولو بسیار کوچک، بهتر از دست روی دست گذاشتن است.
چند نکته
· با فرزند جوانتان به صورتی صحبت کنید که با دوست و یا همکار خود صحبت میکنید. پس توهین، تحقیر و یا اثبات آگاهی و دانایی خود در اینباره جایی نخواهد داشت.
· اگر لازم است به فرزندتان در زمینهای تذکر داده شود، در ابتدا از روشهای غیرمستقیم استفاده کنید. خواندن کتابی خاص و یا گوشدادن به سخنرانی دیگران، برای او میتواند از گوشدادن به تذکرات شما مؤثرتر باشد.
· هیچوقت رؤیاها و آرزوهای او را خام، بیارزش و یا رویایی توصیف نکنید. داشتن آرزوهای بلندپروازانه از ویژگیهای دوران جوانی است. برای جوانی او ارزش قائل شوید. البته این به معنای همراهیکردن کامل و نداشتن بازخورد نسبت به او نیست، خصوصاً در برنامههایی که میدانید انتهای آنها شکست است.
· انتظار مشارکت کامل در همهی فعالیتهای خانوادگی را از سوی او نداشته باشید، اما اجازه ندهید خودش را به صورت کامل از برنامههای تفریحی خانواده و فامیل حذف کند. به او نشان دهید که حضور او برای شما عزیز است.
· به فرزندان جوان خود نشان دهید که میتوانید گاهی اوقات از آنها یاد میگیرید و دانستههای و مهارتهای آنها بهویژه دربارهی فناوریهای جدید برای شما جذاب است. البته دقت کنید که قرار نیست احساس ناتوانی بهویژه در مقابل فناوریهای جدید، والدین را به سمت وابستگی مطلق به اعضای جوانتر خانواده سوق دهد.برگرفته از سپیده دانایی
via WordPress ift.tt/2nLMZKz
دکتر عزتالله کردمیرزا
پسر و دختری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، باید چهار مرحله را پشت سر بگذارند. مرحلهٔ اول، انتخاب فرد از میان گزینههای در دسترس است. شخص ممکن است فردی را از میان همکاران، همدانشگاهیها، دوستان و سایر آشنایان انتخاب کند. در این مرحله افراد میزان همخوانی خود را با فردی که در نظر دارند، میسنجند؛ سپس دست به خوداِفشایی زده و درباره سلایق، علایق و ویژگیهای خود صحبت میکنند. پس از روبهرویی با این خودافشایی، در تنهایی خودشان به سبک و سنگین کردن یکدیگر میپردازند. در صورتی که طرفین پس از ارزیابیهای دقیق به این نتیجه برسند که همخوانیهای لازم میانشان وجود دارد قدم به مرحلهٔ تصمیمگیری میگذارند. در این مرحله افراد با توجه به برداشتهای پیشین، میزان موفقیتشان را در ازدواج با یکدیگر تخمین میزنند و در صورت رسیدن به قطعیت با یکدیگر ازدواج میکنند. این قاعده در مورد تمامی زوجها، به هر شکلی که با هم آشنا شوند و در هر شرایطی که باشند صدق میکند.
ویژگیهای همسری ایدهآل را میتوان در دو قالب بررسی کرد. یکی از دو عامل عمدهٔ تشکیلدهندهٔ ویژگیهای همسر، عامل بافت است. در این زمینه، وضعیت شغلی، تحصیلی، جایگاه اجتماعی، سن، ویژگیهای خانوادگی و عناصری از این دست بررسی میشود. عامل دوم به نظام عقیدتی اشخاص میپردازد، با این رویکرد که فرد درنظرگرفتهشده، از لحاظ برخورد و احترام به دیگران دارای چه ویژگیهایی است. در واقع افراد از خود میپرسند آیا قادرند با فرد درنظرگرفتهشده تعاملی مثبت و صمیمی داشته باشند یا خیر.
آنچه در این بین ضرورت دارد بررسی همزمان عامل بافتی و نظام عقیدتی است. بر این اساس، کسی که فردی را در محیط کار و از میان همکارانش انتخاب میکند همزمان این دو عامل را در نظر میگیرد. شغل فرد و میزان درآمدش از جمله مسائلی است که باید بررسی شود. همسانی شغلی یا اطلاع دقیق و مشخص از وضعیت یکدیگر بسیار لازم است. از طرفی، آنکه همسرش را از میان همکاران خود انتخاب میکند باید بداند که وی در محیط کار با چه میزان احترام، تشخص و نحوهٔ برخوردی با دیگران رفتار میکند. بدینسان است که اگر انتخاب همسر در محیط کار صورت گیرد، توجه به تمامی عوامل بافتی و عقیدتی امکانپذیر خواهد بود.
درباره ازدواج دو همکار، باید به جزئیات دیگری نیز توجه داشت؛ به عنوان مثال، موقعیت کاری و مرتبهٔ شغلی مرد و زن میتواند در زندگی آیندهشان تأثیر مشهودی داشته باشد. بر اساس یک دیدگاه که حتی در حوزهٔ جامعه شناسی نیز مطرح شده است، اگر جایگاه شغلی زن بالاتر از مرد و میزان درآمدش نیز بیش از او باشد این احتمال وجود دارد که خشونت خانوادگی شکل بگیرد. در این خصوص از تعبیر «هویت مردانگی» استفاده میشود؛ چنانکه مرد برای ثابتکردن توانایی، موفقیت و قدرت خود دست به خشونت زده و زندگی مشترک آنان در معرض خطر قرار میگیرد.
برگرفته از سپیده دانایی
from ift.tt/1ddLXh9
برای منی که پدر فیلترشکن ایرانم ! خیلی عجیب بود که هر نوع فیلترشکنی رو امتحان کنم و باز هم فیلتر باشه ! سه روز و سه شب این پلاس !فقد از طریق سایتم بود که بهش متصل تونستم بشم !چه کار کرده این فیلترچی فلان !
from ift.tt/1gTPSTU
شدیدا به همهی دوستان توصیه می کنم این پست رو بخونید. لازم نیست هیچ کامنتی بگذارید یا کار دیگری بکنید. فقط این پست رو بخونید:http://ift.tt/JmZFTu; هر وقت حالتون جا اومد، این دو تا پست رو از من بخونید:برای محافظت از آخرین سنگر تا کجا پیش میروید؟قسمت اول – ift.tt/1gTPSmP; دوم – ift.tt/JmZDuF;
from ift.tt/1bMTkL4
اصن اهل این که عکس رهبری شر کنم نبودم و نیستم !ولی این رو قشنگ زده بود ! دستش درد نکنه !بعد از مدتها یه کار در خور دیدم !