یادداشت | امیر فرخاد
۹۶۰ کلمه، ۴ دقیقه و پنجاه ثانیه
کشور چین در دهههای گذشته، روزگار متفاوتی نسبت به امروز داشت. حدود چهل سال پیش دولت چین اجرای یک برنامه اساسی اصلاحات اقتصادی را شروع کرد که سبب شد صدها میلیون نفر از فقر نجات یابند و این کشور به دومین اقتصاد بزرگ جهان بدل شود. به دنبال آن سبک زندگی چینیها نیز متحول شد و بسیاری که تا آن زمان غذای کافی برای خوردن نداشتند، به یک رفاه نسبی دست یافتند و حتی عده قابل توجهی، زندگی پرزرق و برقی برای خود تدارک دیدند. به طوری که امروزه خریداران چینی در زمره بزرگترین مصرفکنندگان کالاهای لوکس در جهان هستند.
به گذشته چین بازگردیم، زمانی که مردم این سرزمین یک پرسش را در فرهنگ و آداب معاشرت خود نهادینه کرده بودند؛ «غذا خوردهای؟» [你吃了吗] بله، این پرسش به عنوان یک احوالپرسی متعارف روزمره استفاده میشده که مراد از رابطه نزدیک میان دو نفر بود. حتی گفته میشود این پرسش را به جای سلام هم به کار میگرفتند. به عبارت دیگر اگر افراد میخواستند واقعا در حق کسی لطف کنند، او را به صرف یک وعده غذا دعوت میکردند. از اینرو فقر و شرایط بد اقتصادی یک وعده غذا را آنچنان ذیقیمت کرده بود که یک ضربالمثل قدیمی چینی میگوید: «مردم عادی غذا خوردن را همچون تجربه بهشت میدانند.»
در این روزها پرسشی مشابه از جانب سیدابراهیم رییسی، رییس جمهوری در گفتوگو با یکی از متصدیان مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری استانداری گیلان (آنطور که عنوان گردیده) مطرح شده که در فضای عمومی و شبکههای اجتماعی بسیار بحثبرانگیز و همچنین دستمایه طنازی کاربران شده؛ «به شما ناهار دادهاند؟»
بسیاری از این پرسش انتقاد کرده و اظهار کردند چرا رییس جمهوری به آنچه که از سوی آن متصدی مبنی بر مشکلات معیشتی مردم بود، واکنشی نشان نداد؟ در عوض نگران یک وعده غذای او بود! عدهای دولت فعلی را به ضعف و ناکارآمدی متهم کرده و وضعیت کنونی اقتصاد کشور را متاثر از تصمیمهای غلط دانستهاند. برخی دیگر به سفرهای استانی آقای رییسی و هیات همراهش تاخته و اهداف و انگیزههای آن را نمایشهای تبلیغاتی عنوان کردهاند. در مقابل مدافعان دولت سیزدهم ضمن دفاع از سیاستهای دولت و انجام این سفرها، رفتار رییسی را با رفتار رییس جمهوری پیشین، حسن روحانی مقایسه کرده و ضمن تقبیح رویکرد روحانی، معتقدند امروز ارتباط نزدیکی بین مردم و مسئولان دولتی شکل گرفته و از این طریق مشکلات در حال پیگیری است.
باید بپذیریم برنامههای دولت سیزدهم خواه با حسن نیت و خواه با سوءمدیریت، نه تنها گرهگشای مشکلات معیشتی مردم نبوده، بلکه از زمان روی کار آمدن ایشان، سایه فقر هر روز سنگینتر شده است. به این اعتبار که مرکز پژوهشهای مجلس به تازگی در گزارشی اعلام کرده، ۲۸ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند.
از سویی دیگر توافق ۲۵ ساله ایران و چین و محرمانگی مفاد آن سبب شده، برخی نسبت به این همکاری بدبین شوند و اهداف و انگیزههای تدوین چنین سندی را در سایه «استعمار نوین» توصیف کنند. از اینکه ایران با اقتصاد دوم جهان وارد توافق و همکاری بلندمدت میشود باید ابراز خرسندی کرد اما بنا به آنچه گفته شده، شرح جزئیات این تفاهمنامه در مجامع بینالمللی میتواند به اعتبار آن خدشه وارد کند. هرچند که در پذیرش چنین استدلالی اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.
در سال ۱۹۷۹ یک سال پس از آغاز برنامه اصلاحات اقتصادی، دولت چین سیاست تکفرزندی را در تلاش برای کاهش رشد جمعیت ترویج داد. البته این سیاست به صورت رادیکال اجرا شد و زوجهایی که آن را نادیده میگرفتند با پرداخت جریمه، اخراج از کار و حتی سقط اجباری جنین و عقیم شدن مجازات میشدند.
در چند سال گذشته نیز در ایران مردم تشویق به فرزندآوری شدهاند و اخیرا دولت اقلام جلوگیری از بارداری را محدود و توزیع رایگان آنها را متوقف کرده است. این در حالی است که چنین اقداماتی در چین با رشد و شکوفایی اقتصاد همراه بود و با هدف ارتقای سطح کیفی زندگی شهروندان صورت میگرفت اما در کشور ما زوجهای جوان توان پرداخت هزینههای ازدواج را ندارند و خانوادهها در رسیدگی به هزینههای فرزندانشان ناتوان هستند.
هر چند گاهی خبرهایی مبنی بر اعطای وام، زمین و تسهیلاتی از این دست برای افزایش فرزند به گوش میرسد اما در عمل، دعوت از مردم برای فرزندآوری شبیه یک تبلیغ صرف است و مسئولان هیچ پیشنهاد موثری که ترغیبکننده باشد و خانوادهها را درباره آینده اقتصادی آن امیدوار کند ارایه ندادهاند. ناگفته نماند که مخاطرات پاندمی کرونا در دو سال اخیر نیز از دیگر عوامل بازدارنده برای افزایش جمعیت بوده است.
بسیاری از اعلانها در چین تبلیغ برای غذاهایی است که ترکیبات گوشتی دارند و آمارها نشان میدهد که مصرف گوشت در چین، طی چند دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است. به طور مثال، گوشت قبلا یک غذای اعیانی بود و برای مناسبتهای خاص مصرف میشد، اما در سالهای اخیر ارقام نشان میدهد که هر فرد چینی به طور متوسط هر سال حدود ۴۰ کیلوگرم گوشت مصرف میکند. در مقابل طی چند سال مصرف سرانه گوشت در ایران روند نزولی داشته و مصرف این خوراکی پروتئینی از سبد تعداد قابل توجهی از خانوارهای ایرانی حذف شده است.
روایت پیشرفتهای اقتصادی چین و رکود پولی و مالی در ایران یک نقطه عطف دارد؛ چینیها برای تحقق رویاهای خود از عوامل بازدارنده عبور کردند، به یک نهاد دولتی متمرکز تبدیل و با دنیا وارد تعامل سازنده شدهاند. اما دولتمردان ایرانی از مواضع متناقض عدول نکرده و هزینههای تصمیمهای نابخردانه را به مردم و کشور تحمیل میکنند.
با وجود همه مشکلات، مردم همچنان امیدوار هستند دولت(بهمعنای عام کلمه) به تدریج مسائل را حل کند و از بحران فعلی کشور عبور کند. اگر عزمی راسخ در تغییر بینش سیاستگذاران دیده نشود و دولت درباره یک تغییر اساسی مطلوب و تحولی بنیادین تجدید نظر نکند، باید نگران آن روزی باشیم که وقتی مردم یکدیگر را در خیابان میبینند، بپرسند «غذا خوردهای؟»
farkhad.ir/%d8%a8%d9%87-%d8%b4%d9%85%d8%a7-%d9%86%d8%a7%d...